محل تبلیغات شما

ابوسفیان و دیگر بزرگان مکه آرام ننشتسند ؛ برای آنان بسیار دشوار بود که مسلمانان به این راحتی خود را از چنگ آنان برهانند و طعم خوب ، خوش آسایش و استراحت را درحبشه بچشند و احساس نمایند.

از این ‌رو نمایندگان خود را به سوی نجاشی گسیل داشتند تا او را علیه مسلمانان تحریک نمایند و از او بخواهند تا مسلمانان را مسترد نموده و به آنها تحویل دهد و این مسئله را نیز یادآور شوند که این گروه در مورد مسیح و مادرش مریم عقیدة خوبی نداشته و اشتباه فکر می‌کنند به گونه‌ای که مایه ناراحتی نجاشی است نجاشی بزرگان مهاجرین را در مجلس خود احضار نمود و از آنان خواست تا حقیقت دین خود را آشکار سازند و عقیده خود نسبت به عیسی بن مریم و مادرش را ابراز نمایند. هم‌ چنین نجاشی از آنان خواست تا آیاتی از قرآن که بر قلب پیامبرش وحی می‌شود برایش تلاوت کنند.

آنها نیز حقیقت اسلام را برای نجاشی آشکار ساختند و آیاتی چند از قرآن را برایش تلاوت نمودند با شنیدن این حقایق و آیات نجاشی به گریه افتاد تا آن حد که محاسن مبارکش خیس شد و سپس گفت : یقیناً آن چیزی که بر پیامبر شما محمد (ص) نازل شده و آن‌چه که بر عیسی بن مریم نازل شده بود، منشأ واحدی دارند و از یک‌جا سرچشمه می‌گیرند.

آن‌گاه ایمان آوردنش به خدای واحد و یکتا را اعلان نمود و رسالت نبوت محمد مصطفی (ص) را تصدیق و تأیید کرد.

فرماندهان نجاشی مسلمان نشدند و بر مسیحیت خود باقی ماندند با این وجود نجاشی حمایت خود را از پناهندگان و مهاجران مسلمانی که به سرزمینش پناه برده بودند اعلام کرد.

ام حبیبه گمان می‌کرد که دوران درد و رنج سپری شده و لحظه استراحت فرا رسیده است او فکر می‌کرد مسیر پر از خار ، درد و رنجی که پیموده است سرانجام او را به سوی سرزمین امن و آسایش سوق داده است او حق داشت چنین فکر کند چرا که نمی‌دانست تقدیر چه سرنوشتی را برایش ورق زده است.

حکمت خداوند چنین اقتضا نمود تا ام حبیبه را در کوره آزمایش بسیار سختی قرار دهد آزمایشی که مردان زیرک و خردمند نیز عقلشان بدان ‌جا سر نمی‌کشید و در مقابل آن توقف می‌نمود و دچار ایست عقلی می‌شدند و سرانجام خواست خداوند این بود که پیروزمندانه از این آزمایش بدر آید و بر سکوی افتخار و پیروزی بنشیند.

در یکی از شب‌ها که ام حبیبه به بستر خواب پناه برده بود در خواب دید که شوهرش عبیدالله بن حجش در دل دریای مواج و طوفانی قرار گرفته و تاریکی عمیقی بر آن حاکم و بر همه جایش سایه افکنده است و حالش بسیار وخیم است. ام حبیبه از خوابش پرید ترس ، وحشت و اضطراب همه وجودش را فرا گرفته بود او نمی‌خواست شوهرش و یا هر شخص دیگری در جریان این خواب قرار بگیرند.

اما به زودی این خواب صورت واقعی به خودش گرفت روز همان شب شوم به پایان نرسیده بود که عبیدالله از دین خود مرتد شد و دین مسیحیت را انتخاب نمود.

سپس عشق و علاقه‌اش به مغازه‌های شراب ‌فروشی متوجه شد و روز و شب را به شراب ‌نوشی که سرچشمه همه گناهان بود سپری می‌نمود و هیچ‌گاه از آن سیر نمی‌شد.

شوهر ام حبیبه او را در میان دو چیز مخیر نمود که شیرین‌ترین آنها تلخ بود یا طلاق و یا قبول مسیحیت.

ام حبیبه ناگهان خود را بر سر سه راهی دید.

اولاً این‌که اگر او به شوهرش که همواره او را دعوت به مسیحیت می‌کرد جواب مثبت دهد در این ‌صورت العیاذ بالله او باید از دین خود برگردد و مرتد شود و رسوائی دنیا و آخرت را با جان و دل خریدار باشد.

در واقع این کاری بود که ام حبیبه در هیچ شرایطی تن بدان نخواهد داد اگرچه با شانه آهنین گوشت بدنش را از استخوان‌ها جدا سازند.

ثانیاً این‌که او باید به خانه پدر در مکه که هم‌چنان سنگر و دژ مستحکم شرک بود باز گردد و از نظر عقیده و فکر در شرائط بسیار سخت و در جو خفقان و دیکتاتورمآبانه زندگی خود را سپری نماید.

و ثانیاً این‌که او تنها و غریب ، به دور از اهل و وطن و بدون سرپرست در سرزمین حبشه باقی بماند و ماندگار شود.

ام حبیبه همان راهی را انتخاب کرد که رضای خداوند در آن بود نه رضای غیر او.

او تصمیم جدی گرفت در حبشه بماند تا شاید از جانب پروردگار فرجی گشوده شود. طولی نکشید که بعد از انتظار کوتاه ام حبیبه ، فرجی گشوده شد.

به محض این‌که  عده طلاق ام حبیبه از شوهرش که بعد از نصرانی شدنش از او فاصله گرفت به پایان رسید، فرجی گشوده شد و سعادت و خوشبختی بدون وقت قبلی و با بال‌های زمردین و سبز فامش بال‌ن در آسمان خانه غمگینش نمایان گشت و به او پیغام شادی داد.

در بامداد یک روز روشن و نقره‌گون در خانه ام‌حبیبه کوفته شد در را باز کرد ناگهان با ابرهه خادم نجاشی پادشاه حبشه روبرو شد. با کمال ادب و احترام به او سلام کرد و اذن دخول خواست و گفت : پادشاه تو را سلام می‌رساند می‌گوید : که محمد رسول الله (ص) تو را برای خویش خواستگاری نموده است. او در نامه‌ای نجاشی را وکیل عقد خود قرار داده است تو نیز هر کسی را که می‌خواهی وکیل عقد خویش قرار ده.

با شنیدن این پیام ام حبیبه از فرط خوشحالی می‌خواست به پرواز درآید او بی‌اختیار فریاد کشید : خداوند تو را بشارت به خیر دهد .خداوند تو را بشارت به خیر دهد .

خواص اعجاب انگیز آیه الکرسی

بانوان نمونه: رمله دختر ابوسفیان

مراقبت از پوست در برابر آلودگی هوا

حبیبه ,ام ,نجاشی ,، ,خداوند ,دهد ,ام حبیبه ,خود را ,تو را ,بود که ,و از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها